روز ٨ مارس
و "آلترناتیو"های جریان های راست
کاميار آزادمهر
روز ٨ مارس در راه است. روز جهانى زن، ٨ مارس، سنت جنبش سوسياليستى طبقه کارگر است و بايد همواره اين سنت که با مبارزات طولانى تثبيت شده است، تا رسيدن به اهدافش پرچمش برافراشته باشد. جدیداً و هر از چند گاهی از رسانه ها و از جانب گروه های مختلف، روزهای مختلفی به عنوان روزهایی برای اعتراض زنان به بیعدالتی و بیحقوقی اعلام می شود. از جمله می توان به ٢٢ خرداد اشاره کرد که از جانب جریانات رفرمیست به عنوان "روز ملی زن" معرفى ميشود! ترديدى نيست که مادام که ستم براساس جنسيت در جامعه و دنياى امروز وجود دارد، بايد از هر تلاشى براى رفع ستم و نفى تبعيض دفاع کرد. اما روز زن و حقوق زن جهانى است. يادتان رفته؟ نه شرقى است، نه غربى! اين فرياد هزاران زن عليه جمهورى اسلامى و سياست کشيدن حجاب برسر زنان در انقلاب ۵٧ بود. "روز ملی زن"، روز تولد فاطمه، روز کشف حجاب رضاشاه، اينها تلاش عبث است. اگر زنان در ايران قبول کردند که ٨ مارس و پرچم برابرى زن و مرد را فراموش کنند، اين يکى را هم قبول ميکنند.
يک نکته جالب اینست که اکثراً فعالین این خط خود را از دنیای سیاست جدا دانسته و حرکت خود را یک جنبش غیر سیاسی و اجتماعی!! قلمداد می کنند. از اینکه چگونه یک جنبش می تواند اجتماعی باشد ولی در سیاست یک اجتماع دخالت نداشته باشد، توضيحش را بايد به عقلا سپرد! اما کار به همينجا ختم نميشود. ادعائى که مبلغ غير سياسى بودن است، عملا سیاست های مختلفی را پيش ميبرد: زن را در چهارچوب ايران "ملى" ميکند، زنان را در حاشيه سياست مردانه ميبرد، چرا؟ فکر ميکنند اينگونه ميتوانند از حقوق زن دفاع کنند؟ خير نميتوانند. تجربه نشان داده که نميتوانند. بگذاريد بپرسيم که از نظر شما مدافعين حقوق زن، آیا زنان در جامعه ايران لياقت شرکت در سیاست همپای مردان را ندارند؟ آیا برای رسیدن به این موقعيت دخالت و در سياست باید زن تبدیل به مرد شوند و با کت و شلوار و کفشهای واکس زده در مجامع مختلف آماده شود!؟ آيا باید اصل زن بودن خود را کنار بزند تا از دنیای سیاست مردها کریدیت بگیرد؟ در غیر این صورت تمام مبارزات آن ها محدود شود به یک سری خواست های محدود که توسط شما روشنفکران ناسيوناليست و اسلام زده تعريف شده است؟
سیاست یک جامعه با اقتصاد و فرهنگ و شرایط آن جامعه پیوند ناگسستنی دارد و فکر نمی کنم کسانی که در کوس اینگونه توهمات میدمند غافل از این موضوع باشند. اما این حرکت آن ها، يعنى دور زدن تاريخ جهانى مبارزات زنان و ايران و "ملى اسلامى" خور کردن آن، تنها هدفش تعيين "یک خط قرمز" برای این جنبش است. هدفشان اينست که راديکاليسم و توقع جنبش آزادى زن را مهار کنند، حرکتهای آزادی خواهانه را محدود کنند، "زن ايرانى" را از ديگران جدا کنند، زير حقوق جهانشمول بزنند، و همه اينها را در خدمت سیاست های خودشان بکار برند. اينها زنان را به خانه نشينى دعوت نميکنند. اشتباه نکنيد، بلکه میگویند زنان متحد شوید و برای حقوق خود مبارزه کنید، اما تا اینجا که ما مشخص کرده ایم و نه بيشتر! روی حقوق جهانشمول زنان ( و به طور کل انسان!) خط بطلان کشیده و سعی می کنند که این مبارزه را در چهارچوبهاى قومی و ملی و نژادی محبوس کنند. اين ديدگاهها بقاياى همان نسبيت فرهنگى معروف است که متاسفانه در ايران و ميان جنبش ملى اسلامى هنوز خريدار دارد. اما جنبش آزادى زن یک جنبش آزادی خواهانه است و تنها مرز آزادی خود آزادی است و نه این خط ها و دیوارها! توصیه من به این فعالين اينست که شما اول خود را نجات دهيد. اول خود را از این قید و بند ها برهانيد و به جمع نیروهای طرفدار برابرى بيقيد و شرط زن و مرد بپیوندند. شرط مبارزه براى آزادى و برابرى قبول نکردن و توجيه نکردن هر نوع تبعيض است. اما چنين سياستهائى و چنين جرياناتى نتيجه کارشان چيست؟ آيا زنان را کمى "آزاد" ميکنند؟ خير تاکنون نکرده اند. آيا به حاشيه راندن و يا تلاش براى در حاشیه قرار دادن جنبش های آزادیخواهانه زنان، عملا همان سياست کنار گذاشتن مردم از سیاست نيست؟ آيا دو خرداد و جمهورى اسلامى بجز اين هدفى دارد؟ آيا نبايد جمهوری اسلامی خوشحال باشد که چنین مخالفانی دارد؟
تاریخچه ٨ مارس برای تمام مبارزان این عرصه شناخته شده است. این روزی جهانی برای احیای حق زنان است که در تمام جهان مراسم هایی در این روز گرفته می شود و این روز در ایران با توجه به شرایط خاص حاکم بر جامعه اهمیت ویژه ای پیدا کرده است! اين روز در عين حال اعلام ميکند که زن انسان برابر و محترم جامعه است و از تمامى حقوق هر انسان ديگر برخوردار است. در اينروز در همه جاى جهان، زنان و مردان جامعه را خطاب قرار ميدهند که زن ستيزى کافى است. زنان سوسياليست و کمونيست در عين حال که براى احقاق هر ذره حقوق تلاش ميکنند، اعلام ميکنند که نابرابرى زن و مرد انعکاس نابرابرى بنيادى سرمايه دارى در هرجاى جهان است و خواستار تغییر این جهان وارونه و زن ستیز و انسان ستیز ميشوند. روز زن روز جهانی انسانیت پيشرو است. ٨ مارس روز فرياد و تاکيد بر برابرى زن و مرد و اعتراض عليه تبعيض و ستم بر زن است. این مراسم وابسته به حکومت و نظامی نیست. از دل جامعه ای برخاسته که دیگر تحمل زور گویی و اختناق ندارد! دیگر سنت ها و فرهنگ های ضد انسانی را محترم نمی شمارد هرچه می خواهد باشد و هر کسی که می خواهد گفته باشد! این روز سرخ است چون طالب عدالت و آزادی و رهائى از قید و بندهای موجود است. خالی از هویت های دروغین و پست است و تنها یک هویت را فریاد می زند: هویت انسانی! هر انسانی به صرف انسان بودن خود در این روز سهیم است. از کودکی که بی خانمانی خود را فریاد می زند تا زنی که از کتک خوردن روزانه به ستوه آمده تا کارگر که عمرى برای یک لقمه نان کار کرده است! تاریخ درخشان ٨ مارس را نمی توان در بند ملیت و مذهب و ... به لجن کشید! از نظر من آلترناتیوهای جریان های راست دارای نمودهای بسیاری از تحجر و عقب ماندگی است و در ظرفهایی به فعالیت می پردازد که عملاً محل رشد و نمو مردسالاری بوده و در جهت مخالف با حرکت آزادی خواهانه پیش می رود! هر روزی را ميتوان به اعتبار خودش ديد، اما نميتوان زنان را دچار فراموشى در روز ٨ مارس، روز جهانى شان کرد. اين سياست نميگيرد. يک دليلش اينست که ٨ مارسيها تعدادشان بيشتر از اينهاست. ديگر دليل اينست که مدافعان "روز ملى زن" بضاعتى براى ارائه تصويرى انسانى و ملموس و قابل تحقق براى زنان ندارند. قبل از اينها در اپوزيسيون راست قبلا از اينروزها داشتند و اينگونه تلاشها را کردند، اما نهايتا دنبال ٨ مارس روان شدند و "پيام" فرستادند. تازه کارهاى "روز ملى زن" خوب است چشمانشان را باز کنند. دارند آب در هاون ميکوبند!*
دیگر نوشته ها از کامیار آزادمهر